ساینا ساینا ، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

خاطرات ساینا

این چند روز

دو روزه هوا رویایی شده... انگار نه انگار داریم میریم پیشواز تابستون. دیروز بارون خوبی بارید...گیر دادی بریم زیر بارون... ولی چون تازه از بیرون اومده بودیم قانع شدی که از تراس نظاره گر باشی. بگذریم، از یکشنبه شروع میکنم... عصرش بردیمت پارک و شبش هم قرار بود واست کیک تولد و شمع بگیریم توی رستوران سنتی که نزدیکمون بود بریم. خیلی خیلی خوابت میومد... 3 ساعتی اونجا بودیم حسابی لذت بردیم.... خاله ندا زحمت کیک و شمع هارو کشید... دادیم به خدمه که بزارن تو یخچال تا بعد از شام سورپرایزت کنیم. به سرعت شام خوردیم که خوابت نگرفته، جشن کوچیکمون رو شروع کنیم و همین طور هم شد خیلی خوشحال شدی... اصلا طاقت نداشتی که آقاهه واست شمع ها رو روشن کنه تند تند فو...
31 خرداد 1391
1